تولستوی و مبل بنفش کتابی است در مورد فقدان و درد فقدان، در مورد رنجی که با از دست دادن شخصی مهم در زندگیمان متحمل میشویم، شخصی که تصور ادامه زندگی بدون او همیشه برایمان غیرممکن به نظر میرسید. نویسنده کتاب، نینا سنکویچ که این رنج جانکاه را با از دست دادن خواهرش تجربه کرده است، در بخشهای اول کتاب خاطرات خود را از روزهای پایانی او روایت میکند که تنیده در حال و هوای مریضی و بیمارستان است. از این رو خواندن بخشهای ابتدایی کتاب شاید برای خواننده بیش از حد دردناک به نظر برسد زیرا رنجی را تصویر میکند که پذیرش آن برای هرکسی دشوار است. اما چیزی نمیگذرد که نینا برای نجات از این رنج چارهای میاندیشد. او چاره خود را نزد کتابها مییابد و با خود عهد میکند تا یک سال هر روز یک کتاب را بخواند و تمام کند. عهدی که عمل به آن اصلا آسان به نظر نمیرسد اما برای او شاید تنها راه رهایی باشد...