شبهای روشن که در سال 1848 در ابتدای کار داستایفسکی نوشته شد، داستان یک راوی اول شخص بینام و نشان است که در شهر زندگی میکند و از تنهایی و این که توانایی متوقف کردن افکار خود را ندارد، رنج میبرد. فیلم ایرانی شبهای روشن به کارگردانی فرزاد مؤتمن نیز اقتباسی از این داستان کوتاه است.
خلاصه کتاب: راوی و شخصیت اصلی داستان مردی تنهاست که عاشق شهر در شب است، در روز احساس راحتی نمیکند و هنگامی که در خیابان قدم میزند ساختمانهای شهر با او سخن میگویند. داستان شامل شش بخش است. بخش اول داستان شبی است که راوی به طور اتفاقی با دختری آشنا میشود. بخش دوم، ملاقات مجدد آن دو نفر در شب بعد است که دختر، داستان زندگی خود را برای راوی تعریف میکند و در بخش سوم راوی اندک اندک متوجه میشود که عاشق دختر شده است...