چارلز جان هافِم دیکنز نویسنده پرآوازه انگلیسی و برجستهترین رماننویس عصر ویکتوریا بود. دیکنز یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین نویسندگان در زبان انگلیسی میباشد.
بسیاری از رویدادها و شخصیتهای کتابهای چارلز دیکنز، بازتابی از رویدادها و شخصیتهای زندگی واقعی وی بوده اند. از دیکنز برای داستانسرایی و نوشتار توانمندش و همچنین خلق شخصیتهای به یادماندنی، بسیار تحسین شدهاست. دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری یافت. از نوشتههای معروف او میتوان دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور توئیست و داستان دو شهر را نام برد.
جان دیکنز، پدر چارلز، از طبقه کارگر و اهل لاابالیگری و وامداری بود. جان دیکنز دوست داشت که در طبقه ممتاز پذیرفته شود. تلاش جان برای نشان دادن خود به عنوان یک فرد سطح بالا باعث بالا آوردن بدهی و زندانی شدن او در زندان مارشالسی شد. اما در آن زمان رسم بر این بود که همه اعضای خانواده بدهکار هم همراه او زندانی میشدند و تا بدهی شان را نمیدادند، در زندان میماندند. تنها دیکنز 12 ساله از رفتن به زندان، امان یافت. و او را برای تأمین معاش خانه به کارخانهٔ واکس سازیِ وارن فرستادند. او تا آزادی پدرش از زندان همچنان مجبور به کار بود تا بالاخره پس از مراجعت پدر توانست به مدرسه بازگردد.
دیکنز به نویسندگی علاقه نداشت و مایل بود هنرپیشه شود اما در روزی که قرار بود برای آزمون هنرپیشگی برود، دچار سرماخوردگی شدیدی شد و این فرصت را از دست داد. چارلز دیکنز در سال 1829 دلدادهٔ دختری به نام ماریا بیدنل شد. این دل باختگی بعدها در عشق شخصیت معروف رمانش دیوید کاپرفیلد به دختری به نام دورا بازتاب یافت.
دیکنز همیشه اطمینان حاصل میکرد که خوانندگانش مسحور داستان و مشتاق دنبال کردن آن هستند. برای همین، در دورانی که نوشتههای خود را به صورت روزانه در روزنامه چاپ میکرد داستان در لحظهای حساس پایان مییافت.
دیکنز در حالت ایستاد می نوشت .
خواندنهای پر از شیفتگی، سلامت او را روز به روز تحلیل میبرد. بیاعتنایی او به هشدارها نظیر فلج جزئی، ناتوانی در خواندن حروف سمت چپ و لنگ زدن روزافزون پای چپ تا بدانجا پیش رفت که در سال 1870 اقدام به یک رشته کتابخوانی تازه نمود. دیکنز سرانجام در 9 ژوئن 1870 بهطور ناگهانی بر اثر سکته قلبی از جهان رفت.