جلال آل احمد در 11 آذر 1302 در خانوادهای مذهبی بهدنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال به او اجازهٔ درسخواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد. دارالفنون کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشت.
در دوران نوجوانی، وی تحتتأثیر تربیت مذهبی در خانوادهاش بود. تمام اطرافیان وی همچون پدر، برادر و پدربزرگش از طبقهٔ روحانیان بودند. چنانکه گفته شده پدرش در تربیت مذهبی وی بسیار جدی بود. آل احمد در بیستسالگی بهدلیل درخواست پدرش، راهی نجف میشود تا درس طلبگی بیاموزد و بهنوعی راه پدرش را ادامه دهد اما بهسبب کشش او به جریان روشنفکری، پدرش او را از خانه بیرون کرد. این روگردانی دو دلیل عمده داشت: یکی پشتکردن به روحانیت و دیگری پیوستن به جریان توده. پدر آل احمد حتی با ازدواج او با دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سالها به خانه آنها پا نگذاشت.
جلال آل احمد با کتاب های خود، معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی، معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی بر ادبیات فارسی تاثیر بسزایی گذاشت. اما با قضیهٔ ملیشدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و مصدق او دوباره به سیاست روی آورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ تبلیغات «نیروی سوم» شد که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود. در 9 اسفند 1331، بعد از اطلاع از محاصرهٔ منزل مصدق با عدهٔ دیگری از «نیروی سومیها» فوراً به آنجا رفت و در مقابل منزل مصدق به دفاع از او سخنرانی کرد. ولی پس از مدتی بهدلیل مخالفت با مصدق و حزب زحمتکشان، بهطورکلی سیاست را در سال1332 رها کرد.
جلال آل احمد در 18 شهریور 1348 در 45 سالگی در گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل احمد، پیکر وی بهسرعت تشییع و بهخاک سپرده شد که باعث باوری دربارهٔ سربهنیستشدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کردهاست، ولی شمس آل احمد، برادر کوچکتر جلال، قویاً معتقد است که ساواک او را بهقتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کردهاست.
اما سیمین دانشور، همسر جلال، در کتاب غروب جلال صریحاً عنوان میکند که شوهرش قربانی نوشابه شد. او علت مرگ جلال را زیادهروی در مصرف نوشابه الکلی قزونیکا (نام ودکایی ساخت ایران در آن زمان) ذکر میکند و علت پزشکی مرگ را هم آمبولی ریه در اثر افراط در مصرف مشروبات الکلی و سیگار اشنو نقل میکند و شایعات مربوط به دستداشتن ساواک در مرگ جلال را صریحاً رد میکند.
جلال آل احمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آنجا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بهامانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هیچگاه صورت نگرفت. بر روی سنگ قبر کوچک و بدون نام او، تنها امضایش دیده میشود.