سارتر در روز 21 ژوئن 1905 در پاریس به دنیا آمد. ژان در خانه زیر نظر پدربزرگش و چند معلم خصوصی دیگر تربیت شد و در خردسالی خواندن و نوشتن (فرانسه و آلمانی) را فراگرفت. در کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، به تدریج انحراف به خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد. تا ده سالگی بیشتر خانهنشین بود و ارتباط بسیار کمی با مردم داشت. همانگونه که خود در کتاب «کلمات» دوران کودکیاش را بیان میکند، کودکی تیزهوش اما گوشهگیر بود و سالهای کودکی را بیش از هرجا میان انبوه کتابها به خواندن آثار مهم ادبی و تاریخی گذراندهاست. ژان در سال 1920 به یک مدرسه شبانهروزی در پاریس فرستاده شد. در آنجا با یکی از همکلاسیهایش به نام «پل نیزان» آشنا شد که این آشنایی به یک رفاقت درازمدت انجامید. نیزان در معرفی ادبیات معاصر به سارتر نقش به سزایی داشت.
چهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته فلسفه مردود میشود. دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر در مورد فلسفه بود. او عقیده داشت «فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی». سال بعد (1929) در امتحانات نهایی جایگاه نخست نصیب سارتر میشود و «سیمون دو بووار» و «ژان ایپولیت» و «پل نیزان» مقامهای بعدی را کسب میکنند.
سیمون دو بووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی همراه و همدم مادامالعمر او بود. سیمون دوبووار دختر نازپروردهای که تحت سلطه قرار دادهای مذهب کاتولیک بود، بعد از آشنایی با سارتر شدیداً و عمیقاً به او دلبسته میشود و تا آخر عمر با او همراه میماند، هر چند که این رابطه در سالهای پایانی عمر سارتر تا حدودی ضعیف میشود. سارتر از کودکی در پی کسب شهرت بود. به همین دلیل به نویسندگی روی آورد. با این همه مدتهای مدیدی نوشتههایش یکی پس از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده میشدند اما در 1938 و با نگارش نخستین رمان فلسفیاش با نام «تهوع» به شهرتی فراگیر دست یافت. در این رمان تکان دهنده دلهره وجود و بیهودگی ذاتی هستی، با جسارتی بیسابقه ترسیم شده است.
بهطور کلی دو دوره در زندگی حرفهای سارتر وجود داشت. اولین دورهٔ زندگی حرفهای او دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفاش، هستی و نیستی، بودو نوشتن رمان تهوع. سارتر به آزادی بنیادی انسان اعتقاد داشت و باور داشت که «انسان محکوم به آزادی است. » در سال 1964 جایزه ادبی نوبل به سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد. او در نامهای که به آکادمی نوبل نوشت توضیح داد که نمیتواند جایزه را بپذیرد و نمیخواهد که هرگز نامش در فهرست دریافتکنندگان آن جایزه قرار گیرد. سارتر بهعنوان یک نویسنده نمیخواست نامش با سازمانی مرتبط گردد. از سال 1973 به بعد تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود و سرانجام ژان-پل سارتر در 15 آوریل 1980 در سن 75 سالگی در بیمارستان بروسه پاریس در پی خیز ریوی از دنیا رفت.