مهستی بحرینی، زاده 1317 در آمل، مترجم، شاعر و استاد دانشگاه ایرانی است. پدر وی که اهل شعر و ادب بود نام او را را به یاد مهستی گنجوی، بانوی شاعر قرن ششم، مهستی انتخاب کرد.
او فارغ التحصیل دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است، اما کار خود را با ترجمه آغاز نکرد، بلکه سالها در سمتهای اداری و تدریس مشغول بود. بحرینی مدتی نیز کتابدار سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و مسئول بنیاد شاهنامه فردوسی بود. وی در سال 1350 به فرانسه سفر نمود و پس از آن در ادامه به مدت چهار سال در دانشگاه تونس تدریس کرد و سپس به ایران بازگشت، هنگام برگشت به ایران به تقاضای خود بازنشسته شد، تقاضایی که خود بعدها از آن پشیمان شد. با اینهمه این بازنشستگی، دوران شکوفایی او در ترجمه را به همراه داشت. مهستی بحرینی کار ترجمه را در دهه شصت آغاز کرد و به انتخاب خود دو کتاب را ترجمه کرد و به ناشر سپرد یعنی دو کتاب «زمستان سخت» که رمانی سیاسی و طولانی با حال و هوای کمونیستی و سیاست زده از اسماعیل کاداره نویسنده آلبانیایی و نیز «یک زن» نوشته آن دلبه، هنرپیشه و کارگردان فرانسوی که به زندگی تراژیک یک زن پیکرتراش، کامی کلودل که خواهر پل کلودل نیز هست، می پردازد. اما با توجه به وضعیت فرهنگی کشور در آن دوره و انتظار دراز او برای انتشار ترجمههایش، از ترجمه رمان دلسرد شد و به پیشنهاد دوستان، به ترجمه آثار شرقشناسان روی آورد که نه تنها خالی از فایده نبود، بلکه آنطور که خود او میگوید با آنکه مدتها از چاپشان گذشته بود، جای ترجمه آنها در زبان فارسی خالی بود. به این ترتیب با توجه به زمینه تحصیلی او که خوشبختانه اشراف بر زبانشناسی و ادبیات فارسی به عنوان زبان مقصد و نیز تجربه حرفهای که یادگیری زبان فرانسه به عنوان زبان مبدا را برایش به همراه داشت، به ترجمه دو اثر مهم از شرقشناس فرانسوی، ژیلبر لازار پرداخت: «دستور زبان فارسی» و «شکل گیری زبان فارسی». اما ترجمهای که او از کاداره (کتاب زمستان سخت) ارائه داد، توجه نخبگانی چون رضا سیدحسینی را به خود جلب کرد و پس از آن بود که ناشران و مترجمان مطرح با آشنایی با این نویسنده، به سمت ترجمه دیگر آثار او رفتند. از دیگر آثاری که خانم بحرینی به ترجمه آنها همت گماشت، کتابی از سیمون دوبووار است، گو اینکه خود او زبان قویتر سارتر را ترجیح میدهد و نبوغ دوبووار را نه در نویسندگی، که در تفکر او میداند. به هر تقدیر از آنجا که در هنگام زندگی این دو او نیز در فرانسه حضور داشت و تاثیر آنان را بر جوانان فرانسوی دیده بود، «سوءتفاهم» دوبووار را ترجمه کرد.
خانم بحرینی دوست داشت ترجمه را بسیار زودتر از این شروع میکرد. به گفته خودش، حالا دیگر به جز پرداختن به امور زندگی، تقریبا تمام زمان خود را صرف ترجمه میکند تا ترجمهای ماندگار از آثاری «ارزشمند» ارائه دهد. ارزشمند از نظر او لزوما آثار پرفروش نیست، همان طور که با نگاهی به ترجمههایی که تاکنون انجام داده درمییابیم، اگرچه نویسندگان و آثار خوبی را انتخاب میکند، اما این آثار به ادبیات جدی تعلق دارند که به قول خود او معمولا تجدید چاپ هم نمیشوند. ترجیح میدهد برای ترجمه آثار پرفروش، زمان خود را به هدر ندهد. این به معنای زیرسوال بردن شیوه کار خانم بحرینی و مترجمان شبیه به او نیست. درست به عکس، چه بسا در چنین روزگاری، وجود مترجمانی از این دست غنیمتی برای حفظ گنجینههای علمی و ادبی محسوب شود. چرا که اختیار خود را به کلی به دست ناشر و بازار نمیسپارند و به عنوان صاحب دانش، اندیشه خود را در مسیر انتخاب، ارائه و معرفی آثار خارجی به مخاطب ایرانی به کار میگیرند. خانم بحرینی هم مانند دیگر مترجمان بزرگ کشورمان کتابهای خود را در خلال سفرهای خود به فرانسه یا حین مطالعه و یا با معرفی دوستان انتخاب میکند، چرا که ترجیح میدهد اثر حرفی برای گفتن داشته باشد و نیز او بتواند با آن ارتباط برقرار کند ولو اینکه ترجمه بسیار دشواری پیش رو داشته باشد.