از پشت خانه صدای غرش رودخانه برمیآید. از آغاز روز تاکنون روی پنجرهها طبل مینوازد. پشت شیشه که گوشه آن ترک برداشته آب روان است. روز به زردی رسیده است و فرو میرد. هوای اطاق ولرم و بدبو است.
نوزاد در گهواره تکان میخورد. با آن که پیرمرد هنگام داخل شدن کفشهای چوبیاش را دم در کنده است، باز تخته کف اطاق زیر قدمهای او مینالد: بچه ناله سر میدهد. مادر از تخت خواب به بیرون خم میشود تا او را آرام کند؛ و پدربزرگ کورمال کورمال چراغ را روشن میکند تا بچه از تاریکی نهراسد.
از پشت خانه صدای غرش رودخانه برمیآید. از آغاز روز تاکنون روی پنجرهها طبل مینوازد. پشت شیشه که گوشه آن ترک برداشته آب روان است. روز به زردی رسیده است و فرو میرد. هوای اطاق ولرم و بدبو است.
نوزاد در گهواره تکان میخورد. با آن که پیرمرد هنگام داخل شدن کفشهای چوبیاش را دم در کنده است، باز تخته کف اطاق زیر قدمهای او مینالد: بچه ناله سر میدهد. مادر از تخت خواب به بیرون خم میشود تا او را آرام کند؛ و پدربزرگ کورمال کورمال چراغ را روشن میکند تا بچه از تاریکی نهراسد.