در طی سال 1941-1942، در ایسی لوک، ایرن نمیروفسکی که او هم مانند شوهرش ستارۀ زرد بر لباسش دوخته است، «زندگی چخوف، روشناییهای پاییز» را مینویسد که زودتر از بهار 1957 منتشر نخواهد شد، و دست به آفرینش اثری بلند پروازانه، سوییت فرانسوی، میزند که فرصت آن را مییابد تا کلمۀ «پایان» را در آخر کتاب درج کند. این اثر شامل دو کتاب است. در جلد نخست، «توفان در ماه ژوئن»، صحنههای گوناگونی دربارۀ فرار ترسیم میکند و کتاب دوم را، با عنوان «دولچه»، در قالب رمان نوشته است.
ایرن نمیروفسکی، طبق معمول، یادداشتهایی دربارۀ اثری که آغاز کرده است و تأملاتی که دربارۀ وضع موجود در فرانسه دارد، به رشتۀ تحریر میکشد. فهرستی از نام شخصیتها، خواه اصلی و خواه فرعی، تهیه میکند و به بررسی آنها میپردازد تا مطمئن شود که شخصیتهای داستانش را به درستی به کار گرفته است. آرزوی نوشتن کتابی هزار صفحهای را در دل میپروراند که به شیوۀ سمفونی، اما در پنج بخش، ساخته شده باشد. متناسب با ضرباهنگ و کیفیت لحن. الگوی او برای این کار، سمفونی پنجم بتهوون است.
در طی سال 1941-1942، در ایسی لوک، ایرن نمیروفسکی که او هم مانند شوهرش ستارۀ زرد بر لباسش دوخته است، «زندگی چخوف، روشناییهای پاییز» را مینویسد که زودتر از بهار 1957 منتشر نخواهد شد، و دست به آفرینش اثری بلند پروازانه، سوییت فرانسوی، میزند که فرصت آن را مییابد تا کلمۀ «پایان» را در آخر کتاب درج کند. این اثر شامل دو کتاب است. در جلد نخست، «توفان در ماه ژوئن»، صحنههای گوناگونی دربارۀ فرار ترسیم میکند و کتاب دوم را، با عنوان «دولچه»، در قالب رمان نوشته است.
ایرن نمیروفسکی، طبق معمول، یادداشتهایی دربارۀ اثری که آغاز کرده است و تأملاتی که دربارۀ وضع موجود در فرانسه دارد، به رشتۀ تحریر میکشد. فهرستی از نام شخصیتها، خواه اصلی و خواه فرعی، تهیه میکند و به بررسی آنها میپردازد تا مطمئن شود که شخصیتهای داستانش را به درستی به کار گرفته است. آرزوی نوشتن کتابی هزار صفحهای را در دل میپروراند که به شیوۀ سمفونی، اما در پنج بخش، ساخته شده باشد. متناسب با ضرباهنگ و کیفیت لحن. الگوی او برای این کار، سمفونی پنجم بتهوون است.