|بخشی از متن کتاب|
راه میروم. راه را میشناسم. این جا کشورم است. راه میروم. بی آن که سرم را بلند کنم. بی آن که نگاهم به کسانی بیفتد که از کنارم رد میشوند. به کسی چیزی نمیگویم. اگر صدایم کنند جواب نمیدهم. دیگر نگران سوت کشیدن گوشهایم نیستم. برطرف خواهد شد. باید راه رفت. سربه زیر. راه را بلدم. بی آن که کسی را هل بدهم، راهم را باز میکنم. یک شبح. شبحی که هرگز خسته نمیشود. سوت گوشهایم...
|بخشی از متن کتاب|
راه میروم. راه را میشناسم. این جا کشورم است. راه میروم. بی آن که سرم را بلند کنم. بی آن که نگاهم به کسانی بیفتد که از کنارم رد میشوند. به کسی چیزی نمیگویم. اگر صدایم کنند جواب نمیدهم. دیگر نگران سوت کشیدن گوشهایم نیستم. برطرف خواهد شد. باید راه رفت. سربه زیر. راه را بلدم. بی آن که کسی را هل بدهم، راهم را باز میکنم. یک شبح. شبحی که هرگز خسته نمیشود. سوت گوشهایم...