پدر گریت بر اثر حادثهاى بینایى خود را از دست مىدهد. در نتیجه نمىتواند مخارج خانواده را تأمین کند. به همین دلیل گریت 16ساله براى کمک به تأمین معاش خود و نزدیکانش، در خانهی ورمیر نقاش، به کلفتى مىپردازد. شروع این حادثه در زندگى دختر به شکلى کاملاً ساده است. نویسنده در مسیر حرکت دختر از کنار کانال به سوى خانهی ورمیرها، با بهرهگیرى از جزئىترین عوامل طبیعى تصویرهاى عمیقى مىسازد که ریشه در گذشته و ضمیر کودکى او دارد. با تداعى خاطرات خواهر و برادر کوچکترش، بازىها و تفریحات سادهشان کنار این کانال، فضاى عاطفى خاصى ایجاد مىکند که بیانگر وجوه هستى شناسانهاى از ژرف ساخت شخصیت محورى داستان است. وجهى مانند ترس، بیم، امید و...
نویسنده رفتن دختر را به سوى مسیرى ناشناخته که همراه با ترس و اضطراب و تحقیر است، با زبانى نرم و داستانى به کمک ریزهکارىهاى دقیق، چنان صحنه آرایى مىکند که خوانندهی امروزى از این سر دنیا خودش را در فضاى قرن هفدهم هلند مىبیند. کنشهاى عاطفى در این صحنه آرایىها ساده و درخور سن وسال و جایگاه آدمها تصویر شده است، هر کنش بازتاب روانى خاص یک شخصیت است، در نتیجه فضاى گستردهاى از موقعیت داستانى تجسم مىیابد. دختر وارد یک خانواده ی ثروتمند شده، اما به کلفتى و نه به دلخواه. «احساس موشى را داشتم که وارد خانهی مرد پولدارى مىشود.»
نویسنده با بهرهگیرى از بنمایه رئالیستى منبعث از شرایط عینى محور داستان به نوعى درگیر اختلاف طبقاتى و رنجهاى ناشى از آن شده است. «هر روز باید رختشویى مىکردم، دستهایم از شدت ماندن در آب و صابون ترک خورده، صورتم از بخار آب جوش سرخ مىشد، پشتم از حمل ونقل رختهاى سنگین و خیس درد مىگرفت و بازوانم، دائم از حرکت اتو کوفته مىشد.» این دختر در عین حال خانوادهاى پشت سر دارد که از شدت فقر ماهها در آرزوى خوردن گوشت به سر مىبرند، اما خواننده با ژرف شدن در مضامین درون متنى درمىیابد که خالق اثر با بیان این رنجها و چالشها، بسترى ساخته است براى پروردن یک عشق، عشقى که دختر بهاى سنگینى بابت آن مىپردازد، و به نوعى نقاش هم. اما این عشق دختر را مىسازد، خمیر وجودش درگیرودار چالشهاى لفظى و درونى با خود و اطرافیان چنان ورز داده مىشود که به درجهاى از تعالى و زیبایىشناسى هنرى مىرسد و تبدیل به دستیار نقاش مىشود.