بر فراز دلیجانی که در جاده ریگزار حرکت میکرد، ابرهای درشت و پرپشت، تنگ غروب به سوی مشرق روان بودند. سه روز پیش این ابرها بر فراز اقیانوس اطلس جمع شده و منتظر مانده بودند تا باد مغرب برسد، سپس راه افتاده بودند، نخست آهسته آهسته و رفته رفته تندتر، از فراز آبهای شبتاب پاییزی گذشته و راست به سوی خشکی رفته بودند، بر قلههای کوههای مراکش نخنخ شده بودند، بر بالای بلندیهای الجزایر باز هم دسته دسته شده بودند و اکنون در نزدیکیهای مرز تونس تلاش میکردند که به دریای تیرنه برسند تا در آنجا محو شوند. پس از نوردیدن هزاران کیلومتر بر فراز این جزیره مانند پهناور که شمالش را دریای سیال حفاظت میکرد و جنوبش را امواج جامد شنها و پس از گذشت از فراز این اقلیم بینام، با شتابی اندکی بیش از شتابی که امپراتوریها و قومها در هزارن هزار سال به خرج دادهاند، شوقشان فرو کشیده بود و پارهای از آنها از همان وقت آب شده و به صورت قطرههای درشت و کمیاب...
بر فراز دلیجانی که در جاده ریگزار حرکت میکرد، ابرهای درشت و پرپشت، تنگ غروب به سوی مشرق روان بودند. سه روز پیش این ابرها بر فراز اقیانوس اطلس جمع شده و منتظر مانده بودند تا باد مغرب برسد، سپس راه افتاده بودند، نخست آهسته آهسته و رفته رفته تندتر، از فراز آبهای شبتاب پاییزی گذشته و راست به سوی خشکی رفته بودند، بر قلههای کوههای مراکش نخنخ شده بودند، بر بالای بلندیهای الجزایر باز هم دسته دسته شده بودند و اکنون در نزدیکیهای مرز تونس تلاش میکردند که به دریای تیرنه برسند تا در آنجا محو شوند. پس از نوردیدن هزاران کیلومتر بر فراز این جزیره مانند پهناور که شمالش را دریای سیال حفاظت میکرد و جنوبش را امواج جامد شنها و پس از گذشت از فراز این اقلیم بینام، با شتابی اندکی بیش از شتابی که امپراتوریها و قومها در هزارن هزار سال به خرج دادهاند، شوقشان فرو کشیده بود و پارهای از آنها از همان وقت آب شده و به صورت قطرههای درشت و کمیاب...