ساعت سه صبح درحالی که روی بالشم گریه میکردم، از خواب بیدار شدم. آهسته حرکت کردم تا مزاحم مریلین نباشم. از روی تخت بلند شدم، به دستشویی رفتم، اشکهایم را پاک کردم و همان روشی را پیش گرفتم که طی پنجاه سال به بیمارانم توصیه میکردم؛ چشمانت را ببند، خوابت را درون ذهنت دوباره به تصویر بکش و آنچه را دیدهای بنویس... .
ساعت سه صبح درحالی که روی بالشم گریه میکردم، از خواب بیدار شدم. آهسته حرکت کردم تا مزاحم مریلین نباشم. از روی تخت بلند شدم، به دستشویی رفتم، اشکهایم را پاک کردم و همان روشی را پیش گرفتم که طی پنجاه سال به بیمارانم توصیه میکردم؛ چشمانت را ببند، خوابت را درون ذهنت دوباره به تصویر بکش و آنچه را دیدهای بنویس... .