نامه نخست
به من گفتید «شکوه کشورم را قیمتی نیست. کاری نیک است که به شکوه این کشور کمک کند. و در دنیایی که همهچیز معنایش را از دست داده، آنانی که چون ما آلمانیهای جوان، به اندازه کافی بختیار بودهاند تا در سرنوشت ملت خویش معنایی یابند، باید هرچیز دیگری را قربانی کنند». تا آن زمان دوستتان داشتم، اما در همین نقطه راهمان جدا شد. من گفتم «نه، نمیتوانم باور داشته باشم که همهچیز را باید ذیل هدفی خاص قرار داد. وسیلههایی وجود دارند که نمیتوان برایشان بهانه تراشید. بهعلاوه، دلم میخواهد در آن واحد به کشورم عشق بورزم و همچنان عدالت را نیز دوست بدارم. هرشکوهی را برای کشورم نمیخواهم، علیالخصوص شکوهی که از دل خون و دروغ زاده شود. دلم میخواهد کشورم را با زنده نگه داشتن عدالت، زنده نگه دارم. و شما گفتید: «خوب، تو به کشورت عشق نمیورزی».
نامه نخست
به من گفتید «شکوه کشورم را قیمتی نیست. کاری نیک است که به شکوه این کشور کمک کند. و در دنیایی که همهچیز معنایش را از دست داده، آنانی که چون ما آلمانیهای جوان، به اندازه کافی بختیار بودهاند تا در سرنوشت ملت خویش معنایی یابند، باید هرچیز دیگری را قربانی کنند». تا آن زمان دوستتان داشتم، اما در همین نقطه راهمان جدا شد. من گفتم «نه، نمیتوانم باور داشته باشم که همهچیز را باید ذیل هدفی خاص قرار داد. وسیلههایی وجود دارند که نمیتوان برایشان بهانه تراشید. بهعلاوه، دلم میخواهد در آن واحد به کشورم عشق بورزم و همچنان عدالت را نیز دوست بدارم. هرشکوهی را برای کشورم نمیخواهم، علیالخصوص شکوهی که از دل خون و دروغ زاده شود. دلم میخواهد کشورم را با زنده نگه داشتن عدالت، زنده نگه دارم. و شما گفتید: «خوب، تو به کشورت عشق نمیورزی».