در کلام افلاطون توگوبی اروس دنبالهی خدای عشق، آفرودیت است. زیبایی را دوست دارد و زیبایی گوهرِ آفرودیت را میستاید. این تصویر زیباست چراکه ظاهرا اروس ویرانگر، قبیح، خرابکار و ناخجسته نبوده اما این نیز نکتهای است که هر آنکس که در دام این هوشربا افتاده دیگر سر از پا نشناخته است. فروید این زیبایی را درک کرد اما به آن اکتفا نکرد چراکه فجایع جهان بیرون و درون به او یادآوری میکرد که این، همه ماجرا نیست. آن روی دیگر چهره زیبا را رانهی زندگی و این روی زشت را رانهی مرگ خواند که به زعم او خواهران توأمان هم بودند.
کتاب حاضر به ما نشان خواهد داد که به چه ترتیبی نسبت به آن نیروی ویرانگر درون هوشیار باشیم.
در کلام افلاطون توگوبی اروس دنبالهی خدای عشق، آفرودیت است. زیبایی را دوست دارد و زیبایی گوهرِ آفرودیت را میستاید. این تصویر زیباست چراکه ظاهرا اروس ویرانگر، قبیح، خرابکار و ناخجسته نبوده اما این نیز نکتهای است که هر آنکس که در دام این هوشربا افتاده دیگر سر از پا نشناخته است. فروید این زیبایی را درک کرد اما به آن اکتفا نکرد چراکه فجایع جهان بیرون و درون به او یادآوری میکرد که این، همه ماجرا نیست. آن روی دیگر چهره زیبا را رانهی زندگی و این روی زشت را رانهی مرگ خواند که به زعم او خواهران توأمان هم بودند.
کتاب حاضر به ما نشان خواهد داد که به چه ترتیبی نسبت به آن نیروی ویرانگر درون هوشیار باشیم.