ناگهان، نه، سرانجام، دیگر نتوانستم، نتوانستم ادامه بدهم. یکی گفت، نمیتوانی اینجا بمانی. نه میتوانستم آنجا بمانم نه میتوانستم ادامه بدهم. الان محل را توصیف میکنم، اهمیتی ندارد. نوک، خیلی مسطح، یک کوه، نه، تپه، اما چه بکر، بس است. باتلاقی، خلنگ تا زانو، راه کورههای نامشخص میشرو، شیارهای عمیق آب باران. کف یکی از همینها بود که دراز کشیده بودم، از شر باد. منظرهای باشکوه، اگر مه همهچیز را نپوشانده بود، درهها، دریاچهها، دشت و دریا. چهطور ادامه بدهم، نباید شروع میکردم، نه باید شروع میکردم. یکی گفت، شاید همان قبلی، برای چه آمدی؟ میتوانستم بمانم توی لانهام، دنج و خشک، نمیتوانستم.
ناگهان، نه، سرانجام، دیگر نتوانستم، نتوانستم ادامه بدهم. یکی گفت، نمیتوانی اینجا بمانی. نه میتوانستم آنجا بمانم نه میتوانستم ادامه بدهم. الان محل را توصیف میکنم، اهمیتی ندارد. نوک، خیلی مسطح، یک کوه، نه، تپه، اما چه بکر، بس است. باتلاقی، خلنگ تا زانو، راه کورههای نامشخص میشرو، شیارهای عمیق آب باران. کف یکی از همینها بود که دراز کشیده بودم، از شر باد. منظرهای باشکوه، اگر مه همهچیز را نپوشانده بود، درهها، دریاچهها، دشت و دریا. چهطور ادامه بدهم، نباید شروع میکردم، نه باید شروع میکردم. یکی گفت، شاید همان قبلی، برای چه آمدی؟ میتوانستم بمانم توی لانهام، دنج و خشک، نمیتوانستم.